loading...
کوی مهر
آخرین ارسال های انجمن
کوی مهر بازدید : 42 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)

هنگام شب آمد

دل در طلب آمد

جانم به لب آمد

كه غم تو به سر نشود


وای از شب هجران

من سر به گريبان

چون شام غريبان

چه شبی که سحر نشود


شب و پرده ی راز

دل و اين سوز و گداز

من غرق نياز

تو و آنهمه ناز


شمع عمرم به سحر نرسد

گر سوز دلم به ثمر نرسد


من مرغ شباهنگ توام

ای گل به خدا . . .

دلتنگ توام

در چنگ توام

رام توام


من . . .

که اسير خيال توام

تشنه ی جام وصال توام

ای آشنا به دردم

من از تو برنگردم

به تو جز وفا چه کردم !


من مرغ شباهنگ توام

ای گل به خدا . . .

دلتنگ توام

در چنگ توام

رام توام . . . . . . .
کوی مهر بازدید : 28 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)

ای وای من، ای وای من

زد این دل شیدای من

آتش به سر تا پای من


خاکسترم کردی، چه آوردی، تو ای دل بر سرم

دیگر چه آوازی، چه پروازی، که بی بال و پرم


ای فارغ از حال من، چون یاد آورم

رو گرداندنِ تو را

ترسم سوز درد من، آه سرد من

گیرد دامن تو را

کردی جفا دیگر مکن

چشم عاشق را تر مکن


ای چشم من، گریان مباش

اینگونه اشک افشان مباش

حیران و سرگردان مباش

در گردش گیتی، رسد روزی، به پایان هر غمی

دست نگار ما، داغ دل را، گذارد مرهمی


دست غارت از چه رو، آه ای لاله رو

بر جانم گشودهای

از تو چه شد حاصلم، همین کز دلم، قرارم ربودهای

کردی جفا دیگر مکن

چشم عاشق را تر مکن
کوی مهر بازدید : 165 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)

ای هوای دیدنت سوز آه من

گوشه ابروی تو قبله گاه من

کشته این حسرتم کز چه رو ای گل

چهره پنهان می کنی از نگاه من


به جلوه خود نازنین یارا

شبی بیارا خلوت ما را


من که صد نی حرف دل در گلو دارم

با خیالت روز و شب گفتگو دارم

کی شود تا من نهم سر به دامانت

از ازل این لحظه را ارزو دارم


به جلوه خود نازنین یارا

شبی بیارا خلوت ما را


ای هوای دیدنت سوز اه من

گوشه ابروی تو قبله گاه من

کشته این حسرتم کز چه رو ای گل

چهره پنهان می کنی از نگاه من


به جلوه خود نازنین یارا

شبی بیارا خلوت ما را
کوی مهر بازدید : 30 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)
ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است

عطر پاک نفست ، سبز و رها از آسمان جاری است

نور یادت همه شب ، در دل ما چو کهکشان جاری است



تو نسیم خوش نفسی ، من کویر خار و خسم

گر به فریادم نرسی ، من چو مرغی در قفسم

تو با منی اما من از خودم دورم

چو قطره از دریا ، من از تو مهجورم



ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است

عطر پاک نفست ، سبز و رها از آسمان جاری است

نور یادت همه شب ، در دل ما چو کهکشان جاری است



با یادت ای بهشت من ، آتش دوزخ کجاست

عشق تو در سرشت من ، با دل و جان آشناست



با یادت ای بهشت من ، آتش دوزخ کجاست

عشق تو در سرشت من ، با دل و جان آشناست

چگونه فریادت نزنم ، چرا دم از یادت نزنم در اوج تنهايی

اگر زمین ویرانه شود ، جهان همه بیگانه شود ، تویی که با مایی



ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است

عطر پاک نفست ، سبز و رها از آسمان جاری است

نور یادت همه شب ، در دل ما چو کهکشان جاری است
کوی مهر بازدید : 29 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)
صحرا صحرا دویده ام سرگردان از پی تو

دریا دریا گذشته ام در طوفان از پی تو

دست از دنیا کشیده ام بی سامان از پی تو

از من از ما رهیده ام دست افشان از پی تو



گیسوی تو دام بلا

ابروی تو تیغ فنا

در دست دوای دل

روی تو بهشت برین

موی تو بنفشه ترین

زنجیر پای دل



دنیا دنیا گشته ام به بوی تو

پنهان پیدا گر به گفت و گوی تو

هر سو هر جا روی من به سوی تو

دردا دردا کی رسم به بوی تو ؟



دستم بر دامن تو

بوی پیراهن تو

سوی چشم عاشقان

یاس و سوسن شکفد

دامن دامن شکفد

با یادت ز باغ جان



دیگر افتاده ام از پا دراین صحرا

در راهم صخره و خارا خارا خارا

چون کشتی در دل طوفان یارا یارا

دریاب ای ساحل دریا ما را ما را



شب و سحر به نام تو ترانه می خوانم

به شوق یک سلام تو همیشه می مانم



صحرا صحرا دویده ام سرگردان از پی تو

دریا دریا گذشته ام در طوفان از پی تو

دست از دنیا کشیده ام بی سامان از پی تو

از من از ما رهیده ام دست افشان از پی تو

یارا یارا ...
کوی مهر بازدید : 28 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)
دل من کوره سوزان عشق است

دلم سوگند پاکش جان عشق است

دلم این عاشق شوریده مست

نمک پرورده دامان عشق است



دریغا چشم بینائی نداروم

ببین جز جان رسوائی نداروم

اگر رد میکنی رد کن ولی من

بجز درگاه تو جائی نداروم

بجز درگاه تو جائی نداروم



پریشان خاطرو مست تویوم مو

قسم بر غم که پا بست تویوم مو

اگر شوریده حالو بیقراروم

نمک پروردیه دست تویوم مو

نمک پروردیه دست تویوم مو



خداوندا دلی دارم عطش سوز

که نه در شب بود تابش نه در روز

ز بعد مردنم ای آ تش عشق

کنار گور من شمعی بیفروز

ز بعد مردنم ای آ تش عشق

کنار گور من شمعی بیفروز

شمعی بیفروز

شب از نیمه گذشتودیده باز است

چرا امشب شبم دورو دراز است

وضو کن با سرشک چشمم ای دل

که امشب فرصت رازو نیاز است

که امشب فرصت رازو نیاز است
کوی مهر بازدید : 47 دوشنبه 04 دی 1391 نظرات (0)
ای غم ای همدم دست از سر دل بردار

ای شادی يک دم مرهم به دلم بگذار

دل جای شادی ست از غم شده ام بيزار

ای غم بيرون رو اين خانه به او بسپار



با اين خانه ی تنگ

با اين پاره ی سنگ

با اين دل چه کنم

اين آلوده ی رنگ

دلااااااا

قول مرا چرا شکستی

پَر نزدی به گِل نشستی

پَر نزدی

تو دريا بودی

ز چه رو چون مردابی

ای دريا تا کی

ز نسيمی بی تابی



دل به دريا بزن در شبِ طوفان

تا به کی سر زدن بر درِ زندان

تا کِی تنهايی ......

برخيز و پرگشا

در آسمان رها

تا کوی ناکجا

کوی بی نشان

کوی آشنا

ای غم ای همدم دست از سر دل بردار

ای شادی يک دم مرهم به دلم بگذار

دل جای شادی ست از غم شده ام بيزار

ای غم بيرون رو اين خانه به او بسپار

ای دل زين غمها تنها غم او بگذار
کوی مهر بازدید : 32 دوشنبه 04 دی 1391 نظرات (0)
خدايا خدايا يگانه تويی

همه گريه ها را بهانه تويی

نگارا نگارا تو باغی بهاری

دل ساده ام را تو نقش و نگاری

شدم چو گلی ز ريشه جدا

به من برسان بهار مرا



بهارا بهارا بهانه مگير

ز خاکستر ما زبانه مگير

کوير دلم را تو باران نوری

تو رودی تو دريا تو شوق عبوری

جدا ز تو اَم غبار هوا

به خود برسان دوباره مرا



جدا ماندم همچو نی تنها از نيستانها

حکايتِ دل ، به ناله کنم

غمی دارم همچو مولانا از جداييها

شکايتِ دل ، به ناله کنم



چو نی گر شکستم صدايم تو هستی

تو را می پرستم خدايم تو هستی . . .
کوی مهر بازدید : 32 دوشنبه 04 دی 1391 نظرات (0)
خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن

ز غمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن

تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری

شکسته قلب من جانا بعهد خود وفا کن



خدایا بی پناهم

ز تو جز تو نخواهم

اگر عشقت گناه است

ببین غرق گناهم

دو دست دعا برآورده ام بسوی آسمانها

که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشانها



چونیلوفر عاشقانه چنان میپیچم بپای تو

که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هوای تو

بدست یاری اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد

به آه و زاری اگر نپذیری شکسته دلم را دگر که پذیرد



خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن

ز غمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن

تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری

شکسته قلب من جانا بعهد خود وفا کن



خدایا بی پناهم

ز تو جز تو نخواهم

اگر عشقت گناه است

ببین غرق گناهم

دو دست دعا برآورده ام بسوی آسمانها

که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشانها

کوی مهر بازدید : 33 دوشنبه 04 دی 1391 نظرات (0)
نه هم زباني نه هم نوايي
تا بگويم من زعشقت حكايتي
نه مهرباني نه چاره سازي
تا كنم از سوز پنهان شكايتي
شكايتي
....
نواي مني بي نواي تو ام
بلاي مني مبتلا ي تو ام
سرود مني چنگ عود مني
وجود مني تار و پود مني
منم غباري به كوي تو
منم كه مستم به بوي تو
به بوي تو
....

من كه در دام هلاك افتا ده ام
من كه چون اشكي به خاك افتاده ام
عاشقي ديوانه اي افسرده جانم
بي دلي بي حاصلي بي آشيانم
من كيم درد آشتايي بي نصيبي بي نوايي
منم غباري به كوي تو
منم كه مستم به بوي تو
به بوي تو.

تعداد صفحات : 16

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 153
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 21
  • بازدید ماه : 93
  • بازدید سال : 2,614
  • بازدید کلی : 26,089